در سالهای اخیر، حاکمیت شرکتی به یکی از جنبه های اصلی و پویای دنیای تجارت تبدیل شده و توجه به آن به طور چشمگیری رو به افزایش است. اینک توجه و پیشرفت در اعمال حاکمیت شرکتی در سطح جهانی صورت میگیرد. سازمانهای بین المللی مانند سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD), استانداردهای بینال مللی را در این زمینه ارائه میکنند. آمریکا، بریتانیا و دیگر کشورها، همچنان به تقویت سیستمهای حاکمیت شرکتی خود ادامه میدهند و به سهامداران, روابط آنها، پاسخگویی، بهبود عملکرد هیأت مدیره، حسابرسان و سیستم های حسابداری و کنترل داخلی، توجه میکنند. این سیستمها عمدتاً به روشهایی توجه دارند که شرکتها با آنها اداره و کنترل میشوند. افزون بر این، سرمایه گذاران جزء، سرمایه گذاران نهادی، حسابداران و حسابرسان و سایر بازیگران صحنه بازار پول و سرمایه از فلسفه وجودی و ضرورت اصلاح و بهبود دائمی حاکمیت شرکتی آگاه شده اند.
به واسطه اقبال روزافزون به مسایل حاکمیت شرکتی در جامعه متخصصان، پژوهشهای دانشگاهی نیز در این زمینه رونق گرفته است. این پژوهشها, یافته ها و معیارهای نوین را در این مورد پدید آورده و خواهند آورد. این موضوع از سال 2004 در مقاطع تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد و دکتری) به عنوان سرفصل مستقل در دانشگاه های کشورهای پیشرو، تدریس میشود.
در اهمیت حاکمیت شرکتی برای موفقیت شرکتها و رفاه اجتماعی شکی نیست. این موضوع با توجه به رخدادهای اخیر اهمیت بیشتری یافته است. در سال های اخیر, فروپاشی شرکتهای بزرگ از قبیل انرون، ورلدکام، آدلفی، سیسکو، لیوسنت، گلوبال کراسینگ، سان بیم، تایکو، زیراکس, ناشی از سیستم های ضعیف حاکمیت شرکتی بوده و در نتیجه, موجب زیان بسیاری از سرمایه گذاران و ذینفعان شده در نتیجه، موجب تأکید بیش از پیش بر ضرورت ارتقا و اصلاح حاکمیت شرکتی در سطح بین المللی شده است.
تعریف حاکمیت شرکتی
بیان چند تعریف از حاکمیت شرکتی از میان صدها تعریف مطرح شده, خالی از فایده نیست و میتواند برای ارائه تعریفی جامع و کامل از آن مفید باشد. این تعریفها, از نگاهی محدود و در عین حال توصیف کننده نقش اساسی حاکمیت شرکتی آغاز میشود.
فدراسیون بین المللی حسابداران (IFAC) درسال 2004, حاکمیت شرکتی را چنین تعریف کرده است: حاکمیت شرکتی عبارت است: از تعدادی مسئولیتها و شیوه های به کار برده شده توسط هیئت مدیره و مدیران موظف با هدف مشخص کردن مسیر راهبردی که تضمین کننده دستیابی به هدفها، کنترل ریسکها و مصرف مسئولانه منابع است.
صندوق بین المللی پول(IMF) و سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD) در سال 2001 حاکمیت شرکتی را چنین بیان کرده اند: ساختار روابط و مسئولیتها در میان یک گروه اصلی شامل سهامداران، اعضای هیئت مدیره و مدیر عامل برای ترویج بهتر عملکرد در رقابتی لازم جهت دستیابی به هدفهای اولیه مشارکت.
تعریف های گسترده تر حاکمیت شرکتی بر سطح پاسخگویی وسیعتری نسبت به سهامداران و دیگر ذینفعان تأکید دارند. تعریف های تریگری (1984)، مگینسون (1994) و رابرت مانگزونل مینو (1995) از مقبولیت بیشتری نزد صاحبنظران برخوردارند زیرا بر گروه بیشتری از ذینفعان تأکید دارند، تعریف های گسترده تر نشان میدهند که شرکتها در برابر کل جامعه، نسلهای آینده و منابع طبیعی (محیط زیست) مسئولیت دارند. در این دیدگاه، سیستم حاکمیت شرکتی موانع و اهرمهای تعادل درون سازمانی و برون سازمانی برای شرکتهاست که تضمین میکند آنها مسئولیت خود را نسبت به تمام ذینفعان انجام میدهند و در تمام زمینه های فعالیت تجاری، به صورت مسئولانه عمل میکنند. همچنین، استدلال منطقی در این دیدگاه آن است که منافع سهامداران را فقط میتوان با در نظر گرفتن منافع ذینفعان برآورده کرد.
بررسی تعریفها و مفاهیم حاکمیت شرکتی و مرور دیدگاه های صاحبنظران، حکایت از آن دارد که:
· حاکمیت شرکتی, مفهومی چند رشته ای (حوزه ای) است، و هدف نهایی آن, دستیابی به چهار مورد زیر در شرکتهاست:
· پاسخگویی
· شفافیت
· عدالت (انصاف)
· رعایت حقوق ذینفعان
با مرور تعریف های یاد شده و تحلیل آنها میتوان تعریف جامع و کامل زیر را ارائه کرد:
حاکمیت شرکتی قوانین، مقررات، ساختارها، فرایندها، فرهنگها و سیستم هایی است که موجب دستیابی به هدفهای پاسخگویی، شفافیت، عدالت و رعایت حقوق ذینفعان میشود.